روز سيزدهم تير ماه گويا با حساب و كتاب سالنامه هاي امروزي ،  برابر با روزي است كه در ايران باستان جشن تير گان و يا جشن آب برگزار مي شده است.

اين روز گويا همان روزي است كه آرش كمانگير از بالاي دماوند كوه  ، تير ي را از كمان رها مي كند تا در كنار رود جيجون بر تنه درخت گردويي نشان مرزي ايران و توران باشد. همچنين روز گراميداشت ايزد آب و ستاره باران آور تيشر بوده است و به همين بهانه آيين آب پاشان يا سر شوران در ايران كهن در اين روز برگزار مي شده است.

يكي از آشنايان سال گذشته به اين جشن رفته بود و امسال ما هم ، همراه او شديم. يه جمع ۱۸ نفره! برنامه اين شد كه پيش از رفتن به جايگاه برگزاري سري هم به دشت شقايق هاي دماوند بزنيم.كه البته در دشت شقايق ديگر تنها مي شد ساقه هاي بي گل و يا شمار كمي گلهاي كوچك و كم برگ را ديد. بايد براي ديدن گلها بالاتر مي رفتيم كه با برنامه ريزي ما سازگار نبودو بنابر اين به همان چند گل و ديدن چشم انداز بند لار بسنده كرديم.

و اما از جشن روز ملي دماوند: اين جشن گويا از سال ۸۴ با تلاش و اراده انجمن كوهنوردان و شماري از دوستداران دماوند و  همكاري شوراي شهر و دانشگاه پيام نور رينه لاريجان آمل برگزار مي شود. غرفه هايي بود كه دوستداران زيست بوم برگزار كرده بودند و در آن از شنبه هاي بدون پلاستيك گفته مي شد و راهكار هايي براي كاهش توليد زباله . برشور هايي هم به بازديدگنندگان داده مي شد كه كه من با اجازه ايشان در دنباله اين نوشتار گزيده هايي از آنها را خواهم آورد .

 در بخشي از برنامه دكتر صادقي به همراه بانويي  داستانهايي از شاهنامه  به شيوه  شاهنامه خواني قهوه خانه اي برگزار كردند و اما ...

آقاي دكتر گلايه هاي درد مندانه و البته دلسوزانه در اين باره داشتند . كه ما كه خود رستم و آرش داريم اين چه رسانه اي است از جومونگ مي گويد و اينكه آيا هنوز هم بايد شاهنامه  خواني در اين دوره اينترنت و  تلويزيون و كامپيوتر فقط در قهوه خانه ها برگزار شود و تنها مقصر اين وضع را صدار و سيما و دولتمردان مي شناختند و ....

ولي من پرسشي دارم كه آيا  هيچ انديشيده ايم اگر شاهنامه خواني( به همين شيوه اي كه دكتر و آن خانم گرد آفريد خوان براي ما خواندند) در يك برنامه تلويزيوني پخش شود به راستي چقدر بيننده خواهد داشت .

به راستي چه شماري از كودكان و نوجوانان ما مي توانند با اين شيوه پيوند برقرار كنند. از آن خوششان بيايد و  سپس آن را دنبال كنند.

راستش در همان سال و در ميان بسياري از دوستداران چشن هاي آييني و دماوند و آرش تماشا كردن و گوش سپردن به برنامه شاهنامه خواني نه چندان آسان بود و نه چندان دلچسب.

مي گويم نكند ايراد در نوع نگرش شاهنامه دوستان به شاهنامه است . نكند تاريخ مصرف شاهنامه خواني به اين پيوه به پايان رسيده و دوستداران خرمند فرزانه فردوسي بزرگ بايد به دنبال روش و شيوه نوين و امروزي پسند باشند تا راهي براي  رساندن سخنان شيرين اين شاه ملك سخن به گوش كودك و زن و مرد و جوان امروزي پيدا كنند.

يادمان باشد كه اگر براي شاهنامه خواني ديگر محدوديت هاي قرآن خواني را نداريم مي توانيم به آن موسيقي اضافه كنيم - گاهي با ادبيات امروزي بازگويش كنيم و گاهي داستانهاي مي نيمال و اقتباسي از آن بسازيم. نيازي نيست كه حتما داستان دراز نبرد ها را به تمامي و شيوايي بگوييم تا برسيم به خردورزي ها و گوشه هاي ناب انساني و دوستي و آشتي جويي آن. يادمان باشد شاهنامه داستان شاهان نيست بلكه شاهان بهانه اي شده اند كه داستان زنان و مردان آزاده اي گفته شود  كه  تنومندي بدن  و زورمندي هاي بازو براي ايشان تنها يك راه و ابزار است تا مرام  پهلواني  و گستردگي انديشه وخرد  و پهناي دل وجان را  براي آدميان بياموزند

راستي دوستان و خوانندگان گرامي شما ريشه مشكل شاهنامه نخواندن را چه مي دانيد و براي حل اين مشكل چه راه هايي پيشنهاد مي كنيد.