گزینش هایی از شخصیت سالم- بخش چهارم
شيوه ي انديشيدن
•ما در تمام شبانه روز در حال فكر كردن هستيم. ولي چنان در تفكر غرق هستيم كه به شيوه ي تفكر توجه نداريم.
•فكر كردن يك گفتگوي دروني است
•كارشناسان شناخت درماني ”فكر كردن به فكر كردنمان“ را ، فراشناخت مي گويند. كارشناسان نشان داده اند كه شيوه هاي انديشيدن بر احساسات و رفتار هاي ما تاثير مي گذارند .برخي شيوه هاي انديشه حال ما را بد مي كنند . اين شيوه ها با بهداشت رواني و روان درستي سازگار نيستند. به اين شيوه هاي انديشيدن افكار نا كار آمد مي گوييم.
•تعميم دادن زيادي و برچسب زدن و تصور ذهن خواني سه شيوه نادرست از انديشيدن هستند
•بكاربردن زياد واژه هايي مانند ” هميشه – همه جا – هيچ كس- هر روز- هيچ جا -...“ احساسات ما را نسبت به موقعيتي كه در آن قرار داريم اغراق آميز و غير قابل كنترل مي كنند.
•بكار بردن جمله هاي مانند اينها ، در دراز مدت سلامتي رواني ما را تهديد مي كنند. ( هيچ كس مرا دوست ندارد. - همه ي مردم تنها به دنبال سود خويش هستند.تو هيچ وقت تلاش نكردي تا مرا درك مي كني.تو هميشه فقط به فكر خودت هستي.)
•اين عبارتها نشان دهنده ي تحريف واقعيت هستند. در حالي كه واقع بيني از نشانه هاي برجسته بهداشت رواني و روان درستي مي باشد.
•هنگامي كه پيش آمد ها ، آدمها ، نهاد ها و .... رادر يك صفت خلاصه مي كنيم . داريم پديده اي را كه اجزا و زواياي گوناگوني دارد ،محدود مي كنيم . اين سبب مي شود كه واكنش ما به آن ، نه واكنش ما به آن پديده ، كه واكنش ما به نامي باشد كه براي آن برگزيده ايم.
•هنگامي كه كسي را به يك صفت مانند( پست- سو استفاده چي-چاپلوس – يا حتي مهربان ) توصيف مي كنيم ، راه ارتباط خود را تنها با يك بخش از آن فرد باز گذاشته ايم.
•هنگامي كه يك پيشآمد را ( بد شانسي- بد بختي- بدبياري) بناميم در برابر آن تنها مي توانيم احساس نا اميدي و ياس داشته باشيم
•ما با ”برچسب زني“ خودمان را در يك ”كوچه بن بست“ گرفتار مي كنيم. خودمان را در تله مي اندازيم. توانايي هاي خود را اينچنين محدود و ناكارآمد مي كنيم.
•بهتر است به خود ياد آوري هاي مانند اين بكنيم . اين پديده ديگر چه ويژگيهايي دارد كه بتوانم براي حل مشكل روي آن حساب كنم. يا ديگر چه راهي هست و يا هر روش ديگري كه توانايي خويش را از تله نجات دهيم.
•توانايي ذهن خواني براي كساني كه مي گويند من مي توانم ذهن مردم را بخوانم چندان هم كار آمد نيست.
•روان درست نياز به برگزاري يك پيوند ميان نگرش ”تحليل گرا“ و“ نگرش تركيب گرا“دارد . زياد ه روي در بكار گيري توانايي ”ذهن خواني“ توانايي ما را در ”مهر ورزي“ كاهش مي دهد.
•بيشترمردم ،خودشان هم نمي دانند به طور كامل هدف و انگيزه شان از يك رفتار يا گفتار چيست . پس ذهن خواني آنها چندان هم سود مند نيست .
•بيشتر كساني كه توانايي ذهن خواني دارند حتي اگر توانايي آنها راستين و درست باشد ، در باره ديگران اندك اندك احساس بدي پيدا مي كنند.
•ذهن خواني به نوعي پيش داوري در باره ي ديگران است و يك آدم روان درست از پيش داوري به دور است
•تلاش براي رمز گشايي پديده هاي هستي شايد براي شناخت و دسته بندي و مهار كردن آن ها سودمند باشد ولي گاه ظرفيت و فرصت ما را براي درك زيبايي و لذت بردن از پديده ها ، كم مي كند.
•سهراب سپهري :كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ، كار ما شايد اين است كه در افسون گل سرخ شناور باشيم.
•كارل گوستاو يونگ :با بيشتر شدن دانسته هاي ما از هستي مهار پديده ها براي ما آسان شده است. ولي افسون چگونگي و راز آلودي هستي ، كمرنگ شده است .اين گونه زيستن شايد آسايش بيشتري براي بشر بياورد اما زندگي او را از معنا و زيبايي خالي مي كند.
•آرامش را از او مي گيرد. جلوه زيبايي ها در تركيب رخ مي نمايد. با تجزيه بهترين پديده ها جلوه رخ زيباي آنها را تار و بي رونق مي كنيم.
•سايادو او جوتيكا : هنگام جواني مي پنداشتم زندگي يك فرمول رياضي است. اكنون كه سالخورده تر شده ام ، مي بينم زندگي چون يك سروده ي آهنگين است.
دیدگاه خود من در این بخش
•اگر دانستن جزييات ما را درمديريت براي رسيدن به كيفيت بهتر هر پديده ياري كند و به نوعي شرايط را براي بهره گيري ما از خوبي ها بهتر كند ، پسنديده است
•ولي اگر دانستن جزييات آرامش ما را بگيرد و اميد و تلاش ما را براي پيدا كردن و رسيدن به راهي بهتر كم كند ، بي گمان به زيان ماست.
•پس مهم است كه دانستن جزييات هر پديده به چه كار ما بيايد.
درمان و بهبود شيوه انديشه
•براي مدتي افكارتان را بنويسيد. شرط كارآمدي اين روش اين است كه هنگام نوشتن خود سانسوري نكنيد. تلاش نكنيد كه نخست انديشه هايتان را اصلاح كنيد و سپس آنها را روي كاغذ بنويسيد. ما براي بازسازي درست خويش نياز داريم كه نخست خودمان را با دقت ببينيم..پيش از اين كه انديشه هايمان را دگرگون كنيم بايد آنها را به شفافي ببينيم و كارايي شان را بر روحيه و احساساتمان درك كنيم.
•يك راهب بودايي مي گويد ” نخست ;مهم اين است كه هر آنچه در ذهن رخ مي دهد را به خوبي ببينيم، بدون آن كه بخواهيم در آن دگرگوني پديدآوريم و يا بخواهيم به آن بچسبيم و گسترده ترش كنيم. تنها زماني كه بدون اضطراب واحساس گناه به ذهن مي نگريد ، مي توانيد آن رابه روشني ببينيد.آن گاه ذهن چيرگي اش را بر شما از دست خواهد داد.. زيرا برملا شده است.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۲/۱۷ ساعت توسط طاهره عزيزخاني
|