دوستي هاي كنسروي و تنهايي هاي نچشيده
اين نوشته خيلي قشنگ را توي وبلاگ يكي از شما خواندم.
اينهم پيوندش
حق با توست ...
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند
...
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند
...
زیبایی هایش را بیرون بکشد ...
تلخی هایش را صبر کند...
آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند :
یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد
بیرون و هی لبخند بزندو بگوید حق با توست.....
تلخی هایش را صبر کند...
آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند :
یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد
بیرون و هی لبخند بزندو بگوید حق با توست.....
خواستم زيرش هم من بنويسم :
گاه تنهايي هاي با ارزش ما هم ، چون كيكي است كه با بهترين داشته هاي خودمان پخته ايم ولي خودمان آن را نچشيدهايم.
مانند گاهي كه پيش از تزيين و سفره چيني يادمان مي رود ،مزه اين تركيب را يه كوچولو بچشيم . گاه از بس نگرانيم كه ظاهرش خراب نشود و گاه از بس باور داريم كه بهترين داشته هايمان را براي پختنش بكار برده ايم. پس ديگر چه نيازي به چشيدن !؟
اكنون چشم به راهيم تا ميهمانان برسند. از ميان ميهمانان چندان كسي را نمي شناسيم كه ارزش كار ما را بداند ولي با اين حال ، دوست داريم ميهماني ناخوانده هم ميان آنها بيايد، كيك ما را بچشد و شايد بدمان هم نيايد كه بگويد حق با تو بود نياز به چشيدن هم نداشت!
بياييد هم زحمت پيدا كردن تنهايي ديگران را به خود بدهيم و هم زحمت چشيدن تنهايي خودمان را بكشيم. بياييد هنگامي كه مي خواهيم كيك تنهايي مان را ببريم در كنار مهيمانان هميشگي گاهي هم ميهماني ويژه را فرا بخوانيم. يك ميهمان ويژه كه كه ما مي پنداريم شايد از مزه كيك تنهايي ما خوشش بيايد.به گمانم اين گونه زندگي بهتر خواهد شد.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۰۶ ساعت توسط طاهره عزيزخاني
|