يكسالي مي شود كه اين سروده را كه نمي دانم از كيست سر نويس يك نوشته كرده ام و گاه گاهي نوشته  از جايي و يا از خودم را زير آنمي نويسم . به اميد آن كه بتوانم در اين باره يك گفتگوي خوب بكنم. ديدم انگار به اين زودي ها نمي توانم كاري را كه مي خواهم به انجام برسانم. پس اينك تا همين جايش را اينجا مي گذارم به اميد آنكه يكسالي نگذرد و من بتوانم انجام كار خودم را ببينم.

 چرا جامعه ايراني با اين همه تجربه از تاريخ  باز هم تكرار اشتباه مي كند.؟

 در تحليل هاي گوناگوني كه از جامعه ايراني مي خوانيم  اين پرسش ياخيلي شفاف در جايي از متن خودنمايي مي كند و يا متن  آرام آرام ما رامي برد به سويي كه از خود بپرسيم:

 " پس چرا جامعه ايراني با اين همه تجربه از تاريخ باز هم تكرار اشتباه مي كند؟" .

 نام  مردان و زنان بزرگي در تاريخ گذشته اين ديار مي درخشد. كه درد مردم داشته اند و هم  جان و مال خويش و هم نام و نشان خويش را در راه  مهر ميهن ودرمان درد مردم  ،  بي هيچ چشم داشتي ، به ميدان مبارزه برده اند.

 مسعود بهنود ; خوب نوشته بود پس چه شد ؟ كه امير كبير  كه اين همه درد مردم داشت، هنگامي كه  خونش ريشه درختان فين را  رنگين مي كرد ، كجا بودند اين مردم. چگونه شد كه مردم با مصدق آن كار ها را روا داشتند .

 و دكتر رضا قلي چه خوب مي گويد كه چرا ايرانيان با هوش اين چنين اند : هوش دليل بر تدبير عقل نيست.هوش ذاتي است و عقل و تدبير اكتسابي ! .جملات ساده مانند من نمي دانم - من به اندازه كافي اطلاع ندارم- من بايد بپرسم- در ميان ايرانيان رايج نيست .مي خواستم نشان دهم كه ساختار هاي سياسي اجتماعي فرهنگي تاب تحمل  اصلاحات اين بزرگان را نداشتند(پیشگفتار نخبه كشي)

فرق میان ايران و اروپا (فريدون آدميت) : قدرت في نفسه بد نيست. نظريه پردازاي هاي قدرت به خوب بودن سياست مداران اعتقاد دارد و لي به خوب ماندن آنها نه !

با يگ گل بهار نمي شود . با تغيير يك فرد و يا چند نفر نمي توان دگرگوني بزرگ اجتماعي را رقم زد. درست است كه تغيير را بايد از خود شروع كرد ولي نمي توان در همين قدم نخست خود ماند. جامعه يك معادله است با چند پارامتر كه بر هم تاثير گذارند. بايد ديد چند عاملي را به جاي تك عاملي نشاند.اگر مصدق زنده بود. اگرفلان  سلسله نبود و اگر مردم چنين و چنان بودند

اگر به صد روش با استبداد گلاويز شويم تا ساختار هاي استبداد پرور هستند

 شربت شيرين مدح يا داروي تلخ نقد ( دکتر سروش) . راستی خود سروش چرا نقدر را بر نمی تابد.؟

ذوق مصرف آن را به رنج توليدش ترجيح مي دهد ( مصرف گرايي)

 ايراني گاه به خواست ها  و آرزو هاي ملي – اسلامي فقط در حد احساسي عاطفي دلخوش كرده  تا از رنج انديشه و خستگي تلاش به دور باشد

در اروپا مردم را گوشت دم توپ يا بازوي كار مي خواستند.

در ايران ما اما  حاكمان فقط  شاهرگ لب تيغ مي خواستند يا در ميدان نبرد ويا در پناه امن جلاد تحت امر  پايتخت . مردم از حاكمان فقط خبر قشون كشي هايشان را مي دانند

آزادي نه گرفتني است و نه دادني آزادي ياد گرفتني است

قانون نه خريدني است و نه وارد كردني از نظر فرآيندي قانون نسبت به روابط كاري" پس آينده" است.

قانوني كه به صورت خود جوش برآمده از روابط اجتماعي بين مردم است مي تواند قدرت حاكمه سياسي و .... را بشكند. ولي قانون خريداري شده و يا وارداتي چنان در برخورد با روابط حاكم اجتماعي تغيير شكل مي دهد و مورد سوء استفاده قرار مي گيرد كه فقط راه اميد بستن بر هر قانون ديگري را بسته ميكند . انديشه قانون گرايي كه نيازمند زايش است و پرورش را عقيم مي كند و ناقص.

 ( روزنامه شرق) :  حقوق رسوب تاريخي اخلاق است. مفهوم حقوق از مفهوم فرهنگ جامعه جدا شدني نيست حتي سنگهاي رسوبي كه پس از هزازان هزار سال در  جغرافي جايگاه   زايش خود دوام آورده اند پس از انتقال  به يك جغرافي ديگر شروع به دگرگوني  و تغيير شكل مي كنند.

حال اين اخلاق رسوب شده چرا نبايد تغيير شكل دهد و تخريب شود

روش شكل گيري قانون

پایبندی به قانون

اجراي اجباري قانون و اين سومين راه ناكارآمد ترين روش براي اجرا ي قانون است

قانون برگرفته از فرهنگ هر جامعه ، ميتواند آن جامعه را كنترل كند و رشد دهد. فرهنگي كه خود ساخته شده از سنن ، عادات، هنر، اخلاق، اعتقادات و هرگونه روابط انساني موجود در جامعه  كه  انسان در طي دوره زندگي اجتماعي خويش، آن را از اجتماع مي آموزد.